تعریف کوتاهی از هوش هیجانی
هوش هیجانی (Emotional Intelligence) که به اختصار EI گفته میشود و معمولاً معیار ارزیابی آن را «ضریب هوش هیجانی» یا EQ مینامند، به توانایی، ظرفیت یا مهارت ادراک، سنجش و مدیریت هیجانات خود و دیگران، دلالت دارد. البته به دلیل تازه بودن نسبی این ایده، تعریف دقیق آن هنوز در بین روانشناسان مورد اختلاف است.
در سال 1920، «تورن دایک» در دانشگاه کلمبیا از عبارت هوش اجتماعی برای تشریح مهارت کنار آمدن با سایر مردم استفاده کرد. در سال 1975، «هاوارد گاردنر» ایده هوش چندگانه را مطرح کرد. او هشت نوع هوش را در دو دسته کلّی هوش میان فردی (interpersonal) و هوش درون فردی (intrapersonal) برشمرد. بسیاری از روانشناسان از جمله گاردنر اعتقاد دارند که معیارهای سنتی ارزیابی هوش، مثل آزمونهای ضریب هوشی (IQ) قادر به تشریح توانائیهای شناختی نیستند.
عبارت هوش هیجانی ابتدا در سال 1985 توسط «وین پین» مطرح شد امّا توسط «دانیل گلمن» در سال 1995 محبوبیت یافت. بیشترین پژوهشها در این زمینه توسط «پیتر سالووی» و «جان مایر» در دهه 90 صورت گرفته است. آنها به این نتیجه رسیدند که ظرفیت ادراک و فهم هیجانات، عامل جدیدی را در شخصیت افراد تشکیل میدهند. مدل سالووی- مایر، هوش هیجانی را به صورت ظرفیت درک اطلاعات هیجانی و استدلال در هنگام وجود هیجان تعریف میکند. آنها توانائیهای هوش هیجانی را به چهار زمینه زیر تقسیم میکنند:
اندازهگیری هوش هیجانی
تفاوت بین هوش و دانش در زمینه شناخت کاملاً روشن است. در پژوهشهای روانشناسی عموماً نشان داده شده است که ضریب هوشی (IQ)، معیار قابل اطمینانی برای سنجش ظرفیت و توانایی شناختی افراد است و در طول زمان تغییر نمیکند. امّا در زمینه هیجانات، تفاوت بین هوش و دانش چندان مشخص نیست و برخی ناسازگاریها در تعاریف فعلی از هوش هیجانی و معیارهای آن وجود دارد. برخی از روانشناسان معتقدند که هوش هیجانی پویاست و قابل یادگیری و افزایش میباشد، در حالی که برخی دیگر هوش هیجانی را نیز ثابت و غیرقابل افزایش میدانند.