براى روشن شدن مرز میان اعتماد به نفس و غرور، ابتدا باید
براى روشن شدن مرز میان اعتماد به نفس و غرور، ابتدا باید تعریفى از این دو مقوله داشته باشیم. اعتماد به نفس یعنى خود را باور داشتن؛ باور به توانایى و قابلیت خود در عمل. معناى رایج آن، خوداتکایى در برابر اتکار به دیگران و خودباختگى در برابر دیگران است. اما غرور در لغت به معناى فریفتن و به خود بالیدن است.(1)
اعتماد به نفس؛ یعنى، خود را باور داشتن، باور به توانایى و قابلیت خود در عمل کردن، اطمینان به توانایى خود در دنبال کردن فعالیتها و ثابت قدم بودن، باور به توانایى خود در عبور از موانع، باور به توانایى خود براىدرخواست کمک از دیگران در مواقع لزوم، باور به توانایى خود در ایجاد ارتباطى معنادار و محبتآمیز با دیگر انسانها، باور به توانایى خود در یافتن عشق، تفاهم، مهر و شفقت در هر موقعیتى به خصوص در مواقع دشوار و بالاخره باور به وجود خود به عنوان اشرف مخلوقات کهروح الهى در او دمیده شده است و او خلیفه و جانشین خدا در روى زمین مىباشد.
تعریف غرور:غرور احساس بزرگى است که هماهنگ است با آنچه که با هواى نفس موافق بوده منشأ آن چند چیز مىتواند باشد:
1- جهالت؛ یعنى، اعتقاد قلبى شخص به این که عمل او خیر و صلاح است، در حالى که در واقع چنین نیست.
2- وسوسههاى شیطانى، پیروى از هواى نفس و شهوات.
3- پیروى از غضب و انتقامجویى.
4- دوستى دنیا و دنیاطلبى.
حال با توجه به تعریفى که از اعتماد به نفس و غرور مطرح شد به نظر مىرسد که اعتماد به نفس و غرور دو مقوله متفاوت و جدا از هم مىباشد چرا که ممکن است فردى مغرور باشد ولى اصلاً اعتماد به نفس نداشته باشد و همینطور به عکس، اگر آن فرد داراى اعتماد به نفس،پس از ارزیابىها و قابلیتهاى خود، آنها را فضل و رحمتى از جانب خدا بداند و عامل اساسى آن را به خدا نسبت دهد در این صورت دیگر هواى نفسى باقى نمىماند تا دچار غرور شود. بنابراین، مىتوان گفت، آن احساس بزرگى که چه بسا اطمینان و آرامش در افراد مغرور ایجادمىنماید که یک اطمینان و آرامش غیرطبیعى و نابهنجار است که در نهایت ممکن است افراد مغرور و فریبخورده را به هلاکت و نابودى بکشاند. به همین خاطر، مشاهده مىشود که غرور در قرآن و روایات به شدت مورد نکوهش و سرزنش قرار گرفته است .
«هورناى» نظریه پرداز معروف، اعتماد به نفس بدلى را همان غرور ناسالم مىداند. کسى که اعتماد به نفس حقیقى دارد، پس از شناخت صحیح از خود، به پرورش قوهها و استعدادهایش مىپردازد، در حالى که مغرور، زیر پایش خالى است، یعنى جهل مرکب و در واقع تصور غلط از توانایىهاى خود دارد، پس هرگز قوههایش به فعلیت نمىرسد.
کسى که اعتماد به نفس دارد، مشکلات و سختىها را درک مىکند و به حل آنها مىپردازد و برخورد منطقى با مشکلات دارد، در حالى که مغرور، به دلیل سهل انگاشتن دشوارىها و تکیه بر انرژى خیالى خود، آسیبپذیر و حساس و شکننده است. مغرور، از نارسایىهاى وجود خود بى اطلاع است، از این رو هیچ گاه درصدد جبران نارسایىها و بهبود نقایص خود برنمىآید، اما شخصى که اعتماد به نفس دارد، از نقاط ضعف خود آگاه است و جهت رفع آن تلاش مىکند