هندبال مدرن

این وبلاگ تلاش دارد ورزش هندبال را بهتر علمی تر به علاقه مندان معرفی کند وباعث افزایش سطح آگاهی مربیا وورزشکاران شود.امید است با کمک شمادوستان این امرمحقق گردد

هندبال مدرن

این وبلاگ تلاش دارد ورزش هندبال را بهتر علمی تر به علاقه مندان معرفی کند وباعث افزایش سطح آگاهی مربیا وورزشکاران شود.امید است با کمک شمادوستان این امرمحقق گردد

اخلاق کریمه آن حضرت محمد (ص)

اخلاق کریمه آن حضرت

ابن شهر آشوب رحمه اللّه گفته است که بعضى از آداب شریفه و اخلاق کریمه حضرت رسالت پناه صلى اللّه علیه و آله و سلّم که از اخبار متفرّقه ظاهر مى شود آن است که آن حضرت از همه کس حکیم تر و داناتر و بردبارتر و شجاعتر و عادلتر و مهربانتر بود و هرگز دستش به دست زنى نرسید که بر او حلال نباشد و سخى ترین مردم بود. و هرگز از براى دنیا به خشم نمى آمد و از براى خدا غضب مى کرد.

 آداب غذا خوردن  

وروایت شده که آن حضرت سیر و پیاز و تره و بقل بدبو تناول نمى نمود و هرگز طعامى را مذمّت نمى فرمود و اگر خوشش مى آمد مى خورد والاّ ترک مى کرد و در مجلس از همه مردمان پیشتر دست به طعام مى برد و از همه کس دیرتر دست مى کشید و از جلو خود تناول مى فرمود مگر خرما که دست به تمامت آن مى گردانید و کاسه را مى لیسید و انگشتان خود را یک یک مى لیسید و بعد از طعام دست مى شست و دست بر رو مى کشید و تا ممکن بود تنها چیزى نمى خورد. (ر. ک بحار الانوار 16/241 246)

و در آب آشامیدن اوّل (بسم اللّه) مى گفت و اندکى مى آشامید و از لب بر مى داشت و (الحمدللّه) مى گفت تا سه مرتبه و گاهى به یک نفس مى آشامید و گاهى در ظرف چوب و گاه در ظرف پوست و گاه در خَزَف تناول مى نمود و چون اینها نبود دستها را پر از آب مى کرد و مى آشامید و گاه از دهان مَشگ مى آشامید. و هرگز با دو انگشت طعام نمى خورد و بلکه با سه انگشت و بالاتر میل مى فرمود.

و از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام منقول است که فرمود با رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم بودیم در کندن خندق، ناگاه حضرت فاطمه علیهاالسلام آمد و پاره نانى براى آن حضرت آورد و حضرت فرمود که این چیست؟ فاطمه علیهاالسّلام عرض کرد قرص نانى براى حسن و حسین (علیهماالسلام) پخته بودم و این پاره را براى شما آوردم. حضرت فرمود که سه روز است که طعام داخل جوف پدر تو نشده است و این اوّل طعامى است که مى خورم (بحار الانوار 16/225، حدیث 28).

و روایت شده که شب جمعه حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلّم در مسجد قُبا اراده افطار نمود و فرمود که آیا آشامیدنى هست که به آن افطار نمایم، اوس بن خولى انصارى کاسه شیرى آورد که عسل در آن ریخته بود، چون حضرت بر دهان گذاشت و طعم آن را یافت از دهان برداشت و فرمود که این دو آشامیدنى است که از یکى بدیگرى اکتفا مى توان نمود من نمى خورم هر دو را و حرام نمى کنم بر مردم خوردن آن را ولیکن فروتنى مى کنم براى خدا و هرکه فروتنى کند براى حق تعالى خدا او را بلند مى گرداند و هرکه تکبر کند خدا او را پست مى گرداند و هرکه در معیشت خود میانه رو باشد خدا او را روزى مى دهد و هرکه اسراف کند خدا او را محروم مى گرداند و هرکه مرگ را بسیار یاد کند خدا او را دوست مى دارد. (الکافى 2/122، باب التواضع، حدیث 3)

و بعد از طعام انگشتان خود را مى لیسید.

و خربزه را دوست مى داشت

و خیار را گاه با رُطَب و گاه با نمک تناول مى فرمود. و از میوه هاى تر خربزه و انگور را دوستتر مى داشت و اکثر خوراک آن حضرت آب و خرما یا شیر و خرما بود. گوشت و ثرید و کدو را بسیار دوست مى داشت و شکار نمى کرد. امّا گوشت شکار را مى خورد و پنیر و روغن مى خورد و از گوسفند دست و کتف را و از شوربا کدو را و از نانخورش سرکه را و از خرما عَجْوَه را و از سبزیها کاسنى و باذروج که ریحان کوهى است دوست مى داشت و سبزى نرم را. (مناقب ابن شهر آشوب 1/190 192، تحقیق دکتر بقاعى، بیروت)

از براى آن حضرت شربتى بود که افطار مى کرد بر آن و شربتى بود براى سحرش و بسا بود که براى افطار و سحر آن حضرت یک شربت بیش نبود وَ بَسا بود آن شربت شیرى بود و بسا بود که شربت آن حضرت نانى بود که در آب آمیخته شده بود.

و از گرسنگى گاهى سنگ بر شکم مى بست و هرچه حاضر مى کردند تناول مى نمود و هیچ چیز را رد نمى فرمود.

 

لباس آن حضرت

و بُرد یمنى مى پوشید و جُبّه پشم مى پوشید و جامه هاى سطبر از پنبه و کتان مى پوشید و اکثر جامه هاى آن حضرت سفید بود و عمامه به سر مى بست و ابتداى پوشیدن جامه را از جانب راست مى فرمود و جامه فاخرى داشت که مخصوص روز جمعه بود و چون جامه نو مى پوشید جامه کهنه را به مسکینى مى بخشید و عبائى داشت که به هر جائى که مى رفت دو ته مى کرد و به زیر خود مى افکند

 

رفتار ظاهری آن حضرت

و چون راه مى رفت قدمها را به روش متکبّران بر زمین نمى کشید و با تاءنى و وقار راه مى رفت و چون به جانب خود ملتفت مى شد که با کسى سخن گوید به روش ارباب دولت به گوشه چشم نظر نمى کرد بلکه با تمام بدن مى گشت و سخن مى گفت و در اکثر احوال دیده اش به زیر بود و نظرش به سوى زمین زیاده بود و هرکه را مى دید مبادرت به سلام مى نمود و اندوهش پیوسته بود و فکرتش دائم و هرگز از فکرى و شغلى خالى نبود و بدون احتیاج سخن نمى فرمود و کلمات جامعه مى گفت که لفظش اندک و معنیش بسیار بود و از افاده مقصود قاصر نبود و ظاهر کننده حق بود و خُویَش نرم بود و درشتى و غلظت در خُلق کریمش نبود.

و کسى را حقیر نمى شمرد و اندک نعمتى را عظیم مى دانست و هیچ نعمتى را مذمّت نمى فرمود امّا خوردنى و آشامیدنى را مدح هم نمى فرمود و از براى فوت امور دنیا به غضب نمى آمد و از براى خدا چنان به خشم در مى آمد که کسى او را نمى شناخت و چون اشاره مى فرمود به دست اشاره مى نمود نه به چشم و ابرو و چون شاد مى شد دیده بر هم مى گذاشت و بسیار اظهار فرح نمى کرد و اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود و کم بود که صداى خنده آن حضرت ظاهر شود و گاه دندانهاى نورانیش مانند دانه هاى تگرگ ظاهر مى شد در خندیدن.

و هرکس را به قدر علم و فضیلت در دین زیادتى مى داد و در خور احتیاج متوجّه ایشان مى شد و آنچه به کار ایشان مى آمد و موجب صلاح امّت بود براى ایشان بیان مى فرمود ومکرر مى فرمود که حاضران آنچه از من مى شنوند به غائبان برسانند و مى فرمود که برسانید به من حاجت کسى را که حاجت خود را به من نتواند رسانید و کسى را بر لغزش و خطاى سخن مؤاخذه نمى فرمود و صحابه داخل مى شدند به مجلس آن حضرت طلب کنندگان علم، و متفرّق نمى شدند مگر آنکه از حلاوت علم و حکمت چشیده بودند و از شرّ مردم در حَذَر بود امّا از ایشان کناره نمى کرد و خوشروئى و خوشخوئى را از ایشان دریغ نمى داشت.

و جستجوى اصحاب خود مى نمود و احوال ایشان مى گرفت و هرگز غافل از احوال مردم نمى شد مبادا که غافل شوند و به سوى باطل میل کنند و نیکان خلق را نزدیک خود جاى مى داد و افضل خلق نزد او کسى بود که خیرخواهى او براى مسلمانان بیشتر باشد و بزرگترین مردم نزد او کسى بود که مواسات و معاونت و احسان و یارى مردم بیشتر کند.

و چون به خانه داخل مى شد سه نوبت رخصت مى طلبید. و نمى گذاشت کس در برابر او بایستد

و هرگز آروغ نزد

و انگشتر نقره در انگشت کوچک دست راست مى کرد

و از بوهاى بد کراهت داشت و وقت هر وضو ساختن مسواک مى کرد

و تبسم بسیار مى کرد در غیر وقت نزول قرآن و موعظه و هرگز صداى خنده اش بلند نمى شد.

و اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود

 

عجایب ظاهری آن حضرت

و هیچ عطرى با عرق آن حضرت برابر نبود و هرگز بوى بد بر مشام آن حضرت نمى رسید و آب دهان مبارک به هر چه مى افکند برکت مى یافت و به هر مریضى مى مالید شفا مى یافت و به هر لغت سخن مى گفت و قادر بر نوشتن و خواندن بود با اینکه هرگز ننوشت و هر دابّه که آن حضرت سوار مى شد پیر نمى گشت و بر هر سنگ و درخت که مى گذشت او را سلام مى دادند و مگس و پشه وامثال آن بر آن حضرت نمى نشست و مرغ از فراز سر آن حضرت پرواز نمى کرد و هنگام عبور جاى قدم مبارکش بر زمین نرم رسم نمى شد و گاه بر سنگ سخت مى رفت و نشان پایش رسم مى گشت و با آن همه تواضع، مهابتى از آن حضرت در دلها بود که بر روى مبارکش نظر نمى توانستند کرد. (ر. ک بحار الانوار 16/246 254، مکارم الاخلاق طبرسى، سنن النبى علامه طباطبایى)

نظرات 1 + ارسال نظر
یک بیننده هندبالی سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:37

نشانه های ظالم
از جمله نشانه های ظالم این است. دروغگویی.بی حیایی.همراهی با ستمگر.بی اعتنایی به قضاوت مردم و افکار عمومی . بی وفایی و سست عهدی . طغیان از دستور مافوق .اشغال و چپاول حقوق واموال زیر دست. دراز دستی به حقوق دیگران. دخالت در امور شخصی و خصوصی مردم و...... ستم را اشکار می کند یعنی علنا بی پرده وبه طور رسمی در حق دیگران ظلم و ستم روا می دارد حضرت محمد(ص)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد