هندبال مدرن

هندبال مدرن

این وبلاگ تلاش دارد ورزش هندبال را بهتر علمی تر به علاقه مندان معرفی کند وباعث افزایش سطح آگاهی مربیا وورزشکاران شود.امید است با کمک شمادوستان این امرمحقق گردد
هندبال مدرن

هندبال مدرن

این وبلاگ تلاش دارد ورزش هندبال را بهتر علمی تر به علاقه مندان معرفی کند وباعث افزایش سطح آگاهی مربیا وورزشکاران شود.امید است با کمک شمادوستان این امرمحقق گردد

حدیث

شیوه شناخت صداقت مدّعیان دینداری

حضرت رضا (ع) از حضرت سجاد(ع) روایت فرمود:
«هرگاه کسی را دیدید که رفتار و شیوه عمل او نیکو و پسندیده است (و خاموشی می گزیند) و در سخن گفتن، خود را آرام و متین نشان می دهد و در رفتار و عملِ خود، اظهار خضوع و افتادگی می کند، در مورد او زود قضاوت نکنید. بلکه تأمل نمایید و[این رفتار] شما را فریب ندهد. چرا که بسیارند کسانی که به دلیل سستیِ اراده، پَستی و کوچکیِ همت و بُزدلی ،از دنیاطلبی و بهره گیریِ حرام از آن ناتوان می مانند و به همین دلیل « دین » را پوششی برای این ناتوانی[خود] قرار می دهند. پس چنین کسی همواره با ظاهر خویش آدمیان را می فریبد و آنگاه که توانایی بر حرام بیابد، در آن فرو می رود.

و هرگاه کسی را دیدید که از مال حرام پرهیز می کند، در مورد او[نیز] زود داوری نکنید بلکه تأمل نمایید و شما را فریب ندهد. چرا که خواهش های نفسانیِ (شهوات) مردم، (همانند و شبیه یکدیگر نیست بلکه) گوناگون است. چه بسیارند کسانی که از مال حرام، گرچه فراوان باشد، می پرهیزند اما نفس خویش را بر کژی ها و ناراستی های زشت وا می دارند.
پس هرگاه کسی را یافتید که از کژی ها و ناراستی های زشت (نیز) می پرهیزد، در داوری شتاب نکنید و فریب نخورید تا اینکه بررسی کنید که عقل او به چه چیزی پایبند است ؟[وبر اساس چه معیارهایی عمل می کند؟]

چرا که بسیارند کسانی که همه آن چه که گفته شد را کاملاً وامی گذارند، ولی رفتار آنان معطوف به عقل سنجیده نیست. بنابراین به دلیل نادانی شان، فساد برانگیزی ای که دارند، بیشتر از اصلاحی است که به وسیله عقلشان موجب می گردند.
هرگاه کسی را یافتید که از «عقل سنجیده و توانمند» برخوردار است، در داوری او[نیز] شتاب نکنید و فریب نخورید، تا بررسی کنید که آیا با خواهش های نفسانی اش در برابر عقل خود قرار می گیرد یا اینکه در برابر تمایلات نفسانی خود، همراهی با عقل خویش را برمی گزیند؟ و [ بررسی کنید که] علاقه او به ریاست های باطل [قدرت های دنیایی] و بی رغبتی اش نسبت به ریاست طلبی چگونه است؟ چرا که همانا در میان مردمان، کسانی هستند که در دنیا و آخرت زیانکارند، دنیا را [نه برای آخرت بلکه] برای دنیا ترک می کنند و لذت [و شیرینی قدرت و] ریاست های باطل (دنیوی) را از لذت و شیرینی ثروتها و نعمتهای مُجاز و حلالِ [دنیوی]، برتر می دانند[و قدرت، برایشان لذّت بخش تر است] و از این رو همه این نعمت ها و بهره مندی های دنیوی را برای دستیابی به [قدرت و] ریاست ترک می گویند. تا آنجا که «وقتی به ایشان گفته می شود: از خدا پیروی کن، او را بزرگی و عزّتِ آلوده و برآمده از گناه فراگیرد (و به گناه بیشتری کشانده می شود)، پس دوزخ او را بس، و بسیار بد بستری است.» (و إذا قیل له اتّق الله أخذته العزة بالأثم فحسبه جهنمُ و لَبئِسَ المهاد. بقره/ 206)

چنین کسی [پس از رسیدن به این مرحله همچو نابینایی که با گذاشتن اولین گام در بیراهه،تا پایان به بیراهه می رود] نخستین اقدام نادرست، او را به دورترین پایان های زیانبار می کشاند و پس از آنکه خود چنین [سرنوشتی را برای خویشتن] اراده نمود، پروردگارش [مانع او نمی شود و] او را یاری می رساند و سرکشی ها و تجاوزهایش از آنچه اکنون بر آن توانایی دارد، بسی فراتر می رود، پس حرام خداوند را حلال می شمارد و حلالش را حرام می کند.

[واکنون]برای حفظ [قدرت و] ریاستی که برای رسیدن به آن، پارسایی می ورزید، هر چه از دین خویش را از دست دهد، پروایی ندارد.
و «اینان کسانی هستند که خداوند بر ایشان خشم کرده و از رحمت، محرومشان نموده و عذابی خوارکننده برایشان فراهم آورده است.»

و اما « مَردِ مَرد »، « نیک مَرد » کسی است که تمایلات نفسانی خویش را پیرو فرمان خداوند قرار داده و توانایی هایش را در [جهت کسب] رضایت خداوند به کار می گیرد و « ذلّتِ با حق بودن » را از « عزّت با باطل بودن » به « عزّتِ جاودانه» نزدیکتر می بیند و می داند که هر اندک که از زیانهای «ذلّت با حق بودن» را تحمل نماید، او را به «نعمت هماره» در جهان بی پایان می رساند.
و [می داند که] شادی های فراوانی که از رهگذر پیروی از تمایلات نفسانی اش بدو می رسد، به عذاب بی انتها و پایان ناپذیر منتهی خواهد شد.
و این است « مَرد»، « نیک مَرد»! پس به او تمسّک کنید و سیره و روش او را الگو، و وی را وسیله به سوی پروردگارتان قرار دهید.
چرا که چنین کسی را، هیچ دعایی رد نمی شود و هیچ درخواستی بی پاسخ نمی ماند!»

بیان:
1- این حدیث شریف از مهمترین و روشنگرترین روایات در آسیب شناسی رفتارهای دینی و دقیق تر، رفتارهای دینداران است و با در اختیار گذاردن یک معیار عملی و قاعده کلیّ ،شناخت و سنجش میزان خلوص ، راستی و صداقت مدّعیان دینداری را ممکن می سازد. آموزه مهم این حدیث شریف آن است که به همگان توجه می دهد :






--------------------------------------------------------------------------------



اهمیت تعیین کننده این ملاک، خصوصاً آن گاه آشکار می شود که ناگزیر از «داوری» در میانه ادعاهای دیندارانه و تظاهرات دینی باشیم. اگر صرف استناد به ظواهر دینی ملاک حقانیت و درستی و راستی باشد، در تعارض و کشمکش میان دو نوع استناد به این ظواهر و بهره گیری دو گروه «رو در رو» چگونه باید عمل کرد؟!




--------------------------------------------------------------------------------



تمایلات نفسانی در هر کس بر اساس شرایط و موقعیت هایی که در آن قرار دارد، متفاوت و گوناگون می باشد و هرگز در همگان ظهوری یکسان و مشابه ندارد. و در این میان نباید گمان کرد که مدعیان دینداری و متولیان تبلیغ دین به دلیل التزامی که به آداب، احکام و مناسک دینی دارند، ناگزیر از ایمان و دیانت قطعی برخوردارند. بلکه چنین کسانی را باید با معیارها و ملاکاتی دقیق تر مورد موشکافی و نقد قرار داد و آن گاه در مورد خلوص دینی شان داوری نمود.
در این روایت و بسیاری روایات دیگر «میزان علاقه و یا بی رغبتی به قدرت و ریاست» به عنوان «ملاک نهایی» در این داوری معرفی شده است.

اهمیت تعیین کننده این ملاک، خصوصاً آن گاه آشکار می شود که ناگزیر از «داوری» در میانه ادعاهای دیندارانه و تظاهرات دینی باشیم.
اگر صرف استناد به ظواهر دینی ملاک حقانیت و درستی و راستی باشد، در تعارض و کشمکش میان دو نوع استناد به این ظواهر و بهره گیری دو گروه «رو در رو» چگونه باید عمل کرد؟!
این روایت شریف، خصوصاً به این پرسش پاسخ داده و «ملاک نهایی» برای برون رفت از چنین شرایطی را به دست می دهد: «واگذاشتن قدرت»!

مدعیان دینداری، آن گاه که حاضر باشند در وفاداری به باورهای دینی خود، در برابر قدرت قرار گرفته و یا حظّ و بهره خود را از قدرت واگذارند، این نشانه ای گویا از خلوص دینی شان می باشد. هرچند احتمال خطا و سوء فهم در هیچ شرایطی منتفی نیست؛ ولی میزان هزینه کردن از قدرت در پای ارزشها و باورهایی که به آن ایمان داریم، «ملاک نهایی» برای اثبات میزان برخورداری از «خلوص دینی» است.

2- بی تردید «عزّت» از لوازم جداناشدنی و انکارناپذیر «شخصیت و کرامت انسانی» است و از همین منظر، رغبت و تمایل به برخورداری از «توانایی و امکان اثرگذاری» که در مفهوم عام، آن را «قدرت» می نامند، می تواند یکی از جلوه های عزت طلبی انسان باشد. اگر آدمی، فطرتاً عزّت طلب است و از ذلّت و پَستی دوری می گزیند، این تمایل فطری، صرفاً یک امر انتزاعی (Subjective) نیست، بلکه دارای نشانه ها و مصادیق عینی (Objective) می باشد و تمایل به قدرت به معنای علاقه به برخورداری از امکان اثرگذاری در جهان عینی و محیط پیرامون، یکی از این نشانه ها و مصادیق است.

بنابراین هرگز نباید خیال پردازانه گمان کرد که «قدرت طلبی» به طور مطلق، مذموم و ناپسند است. نفی مطلق «قدرت طلبی» به معنای نفی بخش مهم و عمده ای از شخصیت و هویت انسانی می باشد. هر حرکت و اقدام انسان در «جهان بیرون»، برانگیخته «انگیزه های قدرت طلبانه» اوست. معلمی که می آموزد، دانشجویی که آموزش می بیند، کارگری که کار می کند، اندیشمندی که می اندیشد، نیکخواهِ مشفقی که دیگران را پند می دهد و... همگی خواهان اثرگذاری هستند و این یعنی حسّ قدرت طلبی!

«قدرت طلبی» اما، آن گاه که از ارزش های انسانی جدا شده و انگیزه های نفسانی و شهوت طلبانه انسان را پاسخ دهد، فسادبرانگیز بوده و به سرکشی، تجاوز، ستم و گناه می انجامد. دو تعبیر زیبا و حکیمانه «العزة بالاثم» (عزّت آلوده و برآمده از گناه) و «ریاست باطله» (ریاست های باطل و ناحق)، در کتاب و سنت، بیانگر این تفکیک و جدایی بس دقیق است. در عین حال با این ملاک می توان مرز عزّت انسانی که برآمده از کرامت ذاتی می باشد با «عزّت سرکش و طغیانگر» را باز شناخت. عزت آن گاه که به ستم، گناه،فساد، غرور، استبداد و دیکتاتوری بینجامد مصداق «العزة بالاثم» است و نیز قدرت طلبیِ برآمده از چنین عزّتی، مصداق «ریاسات باطله» می باشد.

3- «مَن تَرَک ذلک أجمع ثم لایرجع الی عقلٍ متین...»
(چرا که بسیارند کسانی که همه آن چه که گفته شد را کاملاً وامی گذارند، ولی رفتار آنان معطوف به عقل سنجیده نیست. بنابراین به دلیل نادانی شان...)
این فقره از روایت شریف اشاره به گروهی از مومنان و دینداران دارد که در عین پایبندی و وفاداری به ظواهر شریعت و اخلاقیات، اما چون از عقل نقّاد و تدبیر عقلانی بی بهره می باشند، از درک ملاکات و معیارهای عمیقی که ظواهر شریعت، دایر مدار آنهاست، عاجزند و از این رو چه بسا به قصد دینداری و شریعتمداری، عمیق ترین، اصیل ترین و مهمترین اصول و ملاکات دینی و اخلاقی را نادیده گرفته و ضایع می سازند و در نتیجه هرچند به گمان خود به دین و شریعت وفادار بوده اند، ولی غافلند از اینکه بسی بیش از آنچه که ساخته و حفظ کرده اند، ضایع نموده اند. (فیکون مایفسده بجهله اکثر ممّا یضیعه بعقله)

4- «و یمدّه ربه بعد طلبه...»
(و پس از آنکه خود چنین [سرنوشتی را برای خویشتن] اراده نمود، پروردگارش [مانع او نمی شود و] او را یاری می رساند و... )
از این تعبیر که امام(ع) به کار برده، دانسته می شود دنیاخواهی و ریاست طلبی عاملی است که می تواند آدمی را از حوزه ربوبیت رحمانی و هدایت الهی خارج ساخته و او را به حوزه ربوبیت و ولایت شیطان وارد سازد. همان که در قرآن کریم بدان تصریح شده است: «الذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور إلی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون» (البقره/ 257)
این فقره از حدیث شریف را می توان بیان تفسیر و مصداقی برای آیه شریفه دانست.

نکته قابل تأمل اینکه حضرت می فرماید، در چنین مرحله ای آدمی وارد راهی بی بازگشت شده و تحت ربوبیت و ولایت شیطان درآمده است. همان گونه که خداوند بندگان خود را که هدایت او را برگزیده اند، بر هدایت آنان می افزاید و کاستی های آنان در رسیدن به نجات و رستگاری را جبران می سازد. شیطان نیز آنان که تحت ولایت و تدبیر او قرار گرفته اند را در رسیدن به غایات شرّ و شیطانی یاری می رساند. (ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم) و صد البته این قرار گرفتن تحت ولایت شیطان و بهره مندی از یاری و مدد او، به اراده و خواست خود آدمی است (و یمدّه ربّه بعد طلبه).

و اصولاً هدایت پذیری و یا هدایت گریزی بر اساس اراده و انتخاب خود انسان است و البته پس از انتخابِ نخستین و قرار گرفتن در حوزه هدایت و ولایت الهی، خداوند بر هدایت انسان افزوده و او را یاری می دهد (الذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا) و از آن سو نیز، کسانی که با اراده خود از هدایت الهی گریخته اند و هشدارهای خداوند را مورد بی اعتنایی قرار داده و در گمراهی خویش ، ولایت شیطان را برگزیده اند، از حمایت های ویژه و سرعت بخش شیطان بهره مند می شوند. و بسا کورباطنانی که این حمایت های شیطانی را هدایت های الهی تعبیر کرده و از آن حقانیت و درستیِ مسیری که برگزیده اند را نتیجه می گیرند.

5- ولکن الرجل کل الرجل...
(و اما « مَردِ مَرد »، « نیک مَرد » کسی است که...)
روشن است آنچه که معصوم(ع) در توصیف «مَردان مرد» که اخلاق و شریعت را قربانی ریاست طلبی و قدرت طلبی های دنیوی نمی سازند، بیان فرموده، نسبی و مقول به تشکیک است. یعنی هر انسانی به میزانی که این ویژگی ها در او تحقق یابد، شایسته چنین اوصافی است و به همان میزان مورد تحسین و ستایش قرار می گیرد و به همان میزان نیز می تواند و باید الگو و سرمشق دیگران قرار گیرد. (فبه تمسّکوا و بسنّته فاقتدوا) بنابراین نه وجود این اوصاف در همه انسانها مطلق است و نه میزان اعتماد و الگوپذیری از ایشان، مطلق می باشد. پیامبران و امامان معصوم(ع)، مصداق کامل و تامّ این «مردان مرد» هستند که باید در تمام حوزه های رفتاری به آنها اقتدا کرد و ایشان را الگوی عمل قرار داد. اما در مراتب پسین، هر فردی از انسان که از ویژگی های گفته شده برخوردار گردد، به همان میزان بهره مندی از این ویژه گی ها شایسته ستایش و مستحقّ تحسین می باشد و می تواند الگو و سرمشق دیگران قرار گیرد.

متن حدیث و سند:

قال الرضا(ع) قال علی بن الحسین (ع):
اذا رأیتم الرّجل قد حسن سمته و هدیه و تماوت فی منطقه و تخاضع فی حرکاته فرویدا لایغرّنکم فما اکثر مَن یعجزه تناول الدنیا و رکوب الحرام منها لضعف نیّته و مهانته و جبن قلبه فنصب الدین فخّاً لها فهولا یزال یختل الناس بظاهره فإن تمکّن مِن حرام اقتحمه.

و إذا وجد تموه یعفّ عن المال الحرام فرویدا لا یغرّنکم فإن شهوات الخلق مختلفة فما اکثر مَن ینبو عن المال الحرام و إن کثر و یحمل نفسه علی شوهاء قبیحة فیأتی منها محرّماً.
فإذا وجدتموه یعفّ عن ذلک فرویدا لا یغرّکم حتی تنظروا ما عقده عقله فما اکثر مَن ترک ذلک أجمع ثمّ لا یرجع إلی عقل متین ، فیکون ما یفسده بجهله أکثر ممّا یصلحه بعقله.

فإذا وجدتم عقله متیناً فرویدا لایغّرکم حتی تنظروا أمَع هواه یکون علی عقله أو یکون مع عقله علی هواه ؟ و کیف محبّته للرئاسات الباطلة و زهده فیها ؟ فإنّ فی الناس مَن خسِر الدنیا و الآخرة ، یَترک الدنیا للدنیا و یری أنّ لّذّة الرئاسة الباطلة أفضل مِن لذة الأموال و النِّعم المباحة المحلّلة فیترک ذلک أجمع طلباً للرئاسة حتی «إذا قیل له اتق الله أخذته العزة بالاثم فحسبه جهنم و لبئس المهاد.»

فهو یخبط خبطَ عشواء یقوده أولُ باطلٍ إلی أبعد غایاتِ الخسارة و یمدّه ربّه بعد طلبه لما لا یقدر علیه فی طغیانه فهو یحلّ ما حرّم الله و یُحرّم ما احلّ الله ،لا یُبالی بما فات مِن دینه إذا سلمت له رئاسته التی قد یتّقی من اجلها ، فأولئک الذین غضب الله علیهم و لعنهم و أعدّ لهم عذاباً مهیناً.
ولکنّ الرجل ، کلّ الرجل ، نِعم الرجل هو الذی جعل هواه تبعاً لأمر الله و قواه مبذولةً فی رضی الله ، یری الذلَّ مع الحق أقرب إلی عزِّ الابد من العزّ فی الباطل و یعلم أنّ قلیل ما یحتمله مِن ضرّائها ، یؤدّیه إلی دوامِ النعیم فی دارِ لا تبید و لا تنفد ، و أنّ کثیر ما یلحقه مِن سرّائها إن اتّبع هواه ، یؤدّیه إلی عذاب لا انقطاع له و لا یزول ، فذلکم الرّجل نِعم الرّجل، فبه فتمسّکوا و بسنّته فاقتدوا و إلی ربّکم به فتوسّلوا فإنه لا تُرّد له دعوةٌ وطلبة

(علامه مجلسی ، بحار الأنوار ، ج 2 / ص 84 و 85 / باب 14 (باب من یجوز اخذ العلم منه...) + طبرسی ، الاحتجاج ،ج 2 / ص 320 + تنبیه الخواطر (مجموعه ورّام) / ج 2 / ص 99)

نظرات 3 + ارسال نظر
یکی از اعضای تیم سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:53

کو گوش شنوا کوچشمهای بینا ؟؟ شما دارید یاسین میخوانید برای .....اگر کسی مطالب شما را بخواندوحتی در زندگی تاریکش هم یک نقطه سفید باشد !!حتما به خودش میایید و فکر چاره میکند شما نگاه کنیدبه کارنامه این اقایان در شرکت نه بیرون ازشرکت نگاه بیاندازید چندین نفر از دست این اقایان لطمه خورده وحتی ضرر مالی و جسمی خورده اند وچه کسانی را این اقایان سر کار گذاشته اند وفکر میکنندتا بحال هیچ کس سراز کار انها در نیاورده اند این اقایان فرق بین مردم داری و ابروداری را نه میدانند ونه حس کرده اند
به سال 87برگردن ونگاه کنند کجا رفت حق وحقوق نفرات چون خودشان هم از توبره وهم از اخر خورده اند اصلا پیگیر نشدند تا ابها از اسیاب بی افتد واز یاد برود شما نگاه به رقمهای که این اقایان در این دوره که میگویند شرکت ندارد میگرند بیاندازید پس ببینید در اوایل هندبال در شرک چه تاخت وتازی داشته اند!!وقتی حف حق زده شود وکسی پیگیر کار اقایان نباشد اینان بر این باورند که بزرگان عرصه صنعت که تلاش مضاعف میکنند تا شرکت بر سر پای خودش بایستد .حامی این اقایان هستند وتوحم اینان را برمیگیرد وهمین میشود که حق وناحق میکنند وشروع به تحدید کردن میکنند!!اگر این حفها اینقدر درد دارد پس اتش جهنم چقدر درد دارد خدا به فریادمان برسد ان دنیا !!!!

یکی از اعضای تیم چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:22

خواهش میکنیم که یکی از مسئولین شرکت که روی این اقاومجموعه شرکت نفوض دارد با صداقت از این اقا یان بپرسدکه در طول مدتی که در این رشته ورزشی هستند چند صد نفر بازیکن ومربی بر سر تیم امده اند وبه عناوین نا معلوم که به نفع اقایان نبوده ومانع نفع شخصی اقایان بوده از باشگاه به طرق مختلف زیراب انها را زده اند ایا خودشان به این مسئله فکر کرده اند که چند نفر در شرکت به این اقایان به چشم بد نگاه میکنند؟فکرکنم برای این جمع میتوان کارت ساعت جداگانه ای در شرکت گذاشت!!

یکی از اعضای تیم شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 18:20

حضرت محمد(ص)
هر کس بخواهد دعایش مستجاب شود بایدکسب خود را حلال کند و حق مردم را بپردازد.دعای هیچ بنده ای که مال حرام در شکمش باشدیا حق کسی بر گردنش باشد به درگاه خدا بالا نمیرود
بهارلانوار ج 93

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد